«من میخواهم صحنههایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشهدار کند و به خطر بیندازد. میتوانی نگاه نکنی، میتوانی خاموش کنی، میتوانی هویت خودرا پنهان کنی، مثل قاتلها، اما نمیتوانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ کس نمیتواند»
این بخشی از نریشن کاوه گلستان در فیلم مستند ثبت حقیقت است. فیلمی که در دسامبر ۱۹۹۱ ساخته شد و در مصاحبه با چند روزنامهنگار، نویسنده و متفکر ایرانی به مساله سانسور میپردازد و بلافاصله پس از ساخت توقيف شد.
کاوه گلستان در ۱۷ تیر ۱۳۲۹ در آبادان به دنیا آمد و از ۱۳ سالگی برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت. او کار حرفه ای عکاسی را در ابتدای دهه ۵۰ شمسی با تهیه عکس و گزارش جنگ در ایرلند شمالی شروع کرد. در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ سه مجموعه عکس «روسپی»، «کارگر» و «مجنون» را تهیه کرد. عکسهایی که او از قلعه شهر نوی تهران، کارگران ساختمانی و معلولان آسایشگاه روانی یافتآباد گرفت و شمایل دقیقی از شرایط جامعه ایرانی در آن دوران است. به اعتقاد بسیاری از منتقدین در این سهگانه کاوه گلستان میتوان وضعیت مدرنشدن جامعه ایران دهه ۵۰ را تحلیل کرد. خودش میگفت: «من از همان ابتدا دوست داشتم بروم در میان مردم در خیابان و عکسهایی را بگیرم و بعد به پدرم و دوستانش نشان دهم و آنها را شوکه کنم. اینها در خیابان راه نمیروند.»
گرفتن ۶۱ عکس مجموعه «روسپی» حدود یک سال و نیم به طول انجامید که بیشتر این زمان صرف برقرار کردن ارتباط با ساکنان شهر نو شد. کاوه به بهانه گرفتن عکس پرسنلی برای کلاسهای سوادآموزی و از راه مددکارهای اجتماعی بود که توانست از ساکنان این محل عکاسی کند. نخستین بار بخشی از این عکسها در سه مقاله پیدرپی در روزنامه آیندگان با عنوان «قلعه در نگاهی دیگر» در شهریور ۱۳۵۶ به چاپ رسید. لیلی گلستان در یادداشتی مینویسد: «از او پرسیدم چطور روسپیها اجازه دادند این عکسهای جسورانه را از آنها بگیری؟ گفت با احترام با آنها رفتار کردم و خانم خطابشان میکردم. کلمهای که هرگز از کسی نشنیده بودند.»
نمایشگاهی از این سه مجموعهعکس در تالار عبید زاکانی دانشگاه تهران برگزار میشود که بعد از یک هفته تعطیل میشود. بعد از این اتفاق نمایشگاه گروهی در پارک لاله برپا میشود که هرکدام از گالریها در آن یک غرفه داشتند و قرار بود فرح از آن بازدید کند. خانم سیحون، بدون اطلاع برگزارکنندگان که از قبل آثار را کنترل میکردند یک غرفه خالی برای این عکسها در نظر میگیرد و زمانی که مسئولین برگزارکننده سرگرم تشریفات از ملکه بودند، عکسهای کاوه در آن غرفه نصب میشود. فرح در حین بازدید از نمایشگاه با کاوه گفتوگو میکند و از او میپرسد: «توی دنیا این همه چیز قشنگ هست، چرا اینقدر دید شما سیاهه؟» چند روز بعد، از دفتر فرح با کاوه گلستان تماس میگیرند که پروژهای برای عکاسی از کاشیکاری و هنر ایرانی به او سفارش داده شود. سفارشی که کاوه حاضر به پذیرش آن نمیشود.
با شروع انقلاب اسلامی، گلستان مانند دیگر عکاسان خبری به ثبت تصاویر حرکت مردم پرداخت. او در این سال همکاری خود را با مجله تایم آغاز کرد و به قول خودش همیشه در وسط معرکه بود. با آغاز جنگ ایران و عراق، عکسهای کاوه گلستان از جنگ تحمیلی در رسانههای جهان بازتاب گستردهای داشت. خود او درباره تجربهاش از جنگ گفته است: «گاهی اوقات احساس میکردم لاشخورم؛ چون با هلیکوپتر به هر جا که کشتوکشتار بود میرفتیم؛ عکس میگرفتیم و جنازه جمع میکردیم. در طول جنگ دستمالی داشتم که همیشه همراهم بود. این دستمال را بارها شستهام؛ به آن گلاب زدهام، اما کماکان بوی مرگ میدهد. احساس میکنم دیگر هیچ چیز مرا نمیترساند. هیچ چیز حیرتزدهام نمیکند. من نهایت آن را دیدهام…»
در ابتدای دهه هفتاد شمسی، کاوه گلستان همکاری با آسوشیتدپرس و به دنبال آن تدریس در دانشگاه را آغاز کرد که حاصل تدریس او تربیت نسلی از عکاسان ایران بود که امروز در بخشهای مختلف عکاسی فعالیت میکنند.
در اواخر دهه ۷۰، کاوه گلستان، محسن راستانی و سیفاله صمدیان با دعوت از سایر عکاسان از جمله زندهیاد بهمن جلالی، زندهیاد حسین پرتوی، محمد فرنود، نادر داودی، مجتبی آقایی و لاله شرکت، جلسات متعددی را برای تصمیمگیری درباره چگونگی شکلگیری «انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران» و طرح اساسنامه و مسائل مربوط به آن برگزار کردند. در نهایت اولین جلسه انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران در تاریخ دوازدهم تیر ماه ۱۳۷۸ در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد و هیئتموسس ضمن معرفی و اعلام موجودیت انجمن، پیشنویس اساسنامه را برای عموم قرائت کردند.
۱۳ فروردین ۱۳۸۲ لابهلای خبرهای هراس آور حمله آمریکا و انگلیس به عراق خبری کوتاه از بی بی سی پخش شد. کاوه گلستان در شمال عراق در اثر انفجار مین کشته شد. خبر کوتاه بود، اما جامعه عکاسان و مطبوعات را سوگوار مردی کرد که بیش از سی سال در زندگی ۵۲ سالهاش به دنبال ثبت لحظات بود و در انقلاب و جنگ عکاسی کرده بود.