«دوربین من حقیقت را ثبت میکند»
«کاوه گلستان» برایم مترادف با افسوسی درازمدت است که هنوز پس از هفده سال که از نبودش می گذرد آنرا از یاد نخواهم برد. شاید به گفته زنده یاد بهمن جلالی «همقطاری بود که بر آتش نشست.» کاوه سرکش بود و جهان وطن؛ او در اوج جوانی درگیریهای ایرلند را کاوید و از عکاسی خبری خسته نشد. به گفته خودش در فیلم مستند «ثبت حقیقت»؛ آن زمان صحبت از خمپاره، جنگ و اینجور چیزها بود اما در حال حاضر، تنها چیزی که باقی مانده است، مرگی است که یک فاصله زمانی و یک خاطره از آن مانده است.
کاوه گلستان نه به اندازه یک قطره اشک ابراهیم گلستان، بلکه دریایی جسارت داشت. او جریان عکاسی خبری ایران را با عکسهای مستند سه گانه روسپی، کودک و کارگر به دنیا معرفی کرد. او همیشه زمزمه میکرد عکسی گرفتم «میخ، میخ» بشی. اما دریغ که بنا به آنچه گفته؛ اینجا زجر و بدبختی، واقعیت انسانهاست، اما در واقعیت این حقیقت است که زجر می کشد.
سیزده فروردین ۱۳۸۲ یادآور یک تلخی مدام است. باور اینکه او پس از این عکس برای همیشه رفت سخت است اما به قول خودش: «برای کشتن، قاتلها سوار بر هویت خودشان هستند اما برای گفتن حقیقت، همیشه حقیقت را پنهان می کنند.»
محمدحسین نیکوپور
عکاس و روزنامه نگار